تفاوت جنس و جنسیت از دید زیستشناسی و روانشناسی اجتماعی چیست و چه اهمیتی دارد؟ ما در زبان فارسی دو عبارت جنس و جنسیت را که برگردانی برای دو واژه sex و gender هستند را به جای هم و به صورت دو عبارت هممعنا به کار میبریم. به همان ترتیب که انگلیسیزبانها معمولا چنین میکنند! اما این دو واژه و مفاهیم پشت آن با هم تفاوت دارند و دانستن آن برای درک بهتر مفهوم هویت جنسی اهمیت زیادی دارد.
در چکیدهترین شکل ممکن، جنس یا sex به ویژگیهای زیستی و بیولوژیکی گفته میشود که نرینه (male) یا مادینه (female) یا بیناجنس (intersex) بودن یک موجود زنده را از منظر تولید مثل بیان میکند. اما جنسیت یا gender به نقش اجتماعی و عناصر ناظر بر تعریف عملکرد و جایگاه فرد در اجتماع از منظر جنسی اشاره دارد.
برای نمونه و از دید مصداقی، جنس در بردارنده شناسههایی مانند هورمونها، اندامها و پیکربندیهای فیزیکی و بدنی هستند. اما جنسیت به نقشهای اجتماعی، ارزشهای اجتماعی، کلیشههای ذهنی و مفاهیم قراردادی مرتبط با آن میپردازد.
هر انسان با مختصات و مشخصههای جنسی مشخصی مانند ترکیب کروموزمها و اندامهای جنسی زاده میشود. اما در سوی دیگر، جنسیت درباره این است که فرد چگونه با آن تعریف میشود. بر خلاف جنس که به عنوان یک پدیده زیستی، صفر و یک تلقی میشود، جنسیت گسترده و متنوع است و یک بازه را در برمیگیرد و هر کس میتواند در جایی درون این بازه مفهومی جای بگیرد.
افراد میتوانند جنسیتی متفاوت از جنس زمان زایش خود (natal sex) داشته باشند که حالتهای متفاوتی همچون بیناجنسیتی (transgender) (متفاوت بودن جنس و جنسیت یک فرد)، غیردوگانه (nonbinary) یا بدون جنسیت (gender-neutral) باشد. جنسیت در عمل نوعی نقش یا جایگاه اجتماعی است.
جنس چیست؟
جنس در مردان و زنان دارای نمودهای فیزیکی و زیستی روشنی است. اندامهای جنسی داخلی و بیرونی، هورمونها و چیدمان کروموزومی. زنان دارای سطوح بالاتر هورمونهای استروژن و پروژسترون هستند و مردان دارای سطح بالاتر هورمون تستسترون.
ما معمولا جنس را بر اساس اندامهای جنسی و به صورت یک دوگانه مرد و زن خیلی واضح و قابل تفکیک تصور میکنیم. اما در عمل همیشه اینچنین نیست. برای نمونه ممکن است یک نوزاد با برخی از ویژگیهای زیستی مردانه و زنانه به صورت همزمان متولد شود. در این شرایط اکنون آن فرد «بیناجنس» یا intersex دانسته میشود. بسیاری از مواقع، این موضوع تا سن بلوغ، آشکار نمیشود. حالتهای مختلفی از پدیده بیناجنس بودن وجود دارد (هر چند از نظر آماری عددها کوچک هستند) و این موجب شده، حتی جنس نیز یک بازه تلقی شود نه یک دو گانه.
جنسیت چیست؟
تعریف مفهوم جنسیت اساسا پدیده جدیدی است. زیرا در گذشته، به سبب اکثریت مطلق بودن کسانی که نمودهای اجتماعی جنسی آنها (که ما امروزه جنسیت) مینامیم با جنس آنها یکی بود و اینکه کسانی که خارج از این چارچوب بودند نادیده گرفته میشدند، تنها یک ساختار دوگانه مطرح بود. اگر هم کسی به اندازه کافی در این دو گانه نمیگنجید یا به هر طریقی گنجانیده میشد یا در نهایت بیمار یا مشکلدار دانسته میشد.
اما در دوران معاصر با گسترش دانش پزشکی، شفافسازی رسانهها و بازشدن فضای اجتماعی، درک روشنتری از اقلیتهایی پیدا شد که نمود اجتماعی متفاوتی نسبت به جنس خود داشتند و به تدریج توانستند هویت مستقل خود را ابراز کنند. اکنون به مجموعه گستره افرادی که خارج از تعریفهای سنتی جنسی و جنسیتی میگنجند، LGBTQA+ گفته میشود.
بر همین اساس مفهوم جنسیت هم به صورت یک بازه تعریف شده است. یعنی افراد در دو سر طیف دارای نمودهای اجتماعی روشن زنانه و مردانه (بر اساس قراردادهای اجتماعی روز) هستند و افراد در میانه این بازه، سطوح مختلفی از ترکیب این نمودها را دارند.
جنسیت و قراردادهای اجتماعی
جنسیت پیوند عمیقی با قراردادهای اجتماعی دارد. اینکه هر جنس چگونه لباس میپوشد، در روابطش چگونه نقش ایفا میکند، چه مشاغلی را میپذیرد، چگونه ابراز احساسات میکند و … و این قراردادها در گذر زمان و از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت است. نقش یک مرد فرانسوی و یک مرد عرب بسیار متفاوت تعریف میشود. به همین ترتیب یک زن آفریقایی با یک زن آسیایی، به گونه متفاوتی هویت مییابند. در نتیجه آنچه در میانه این طیف نیز قرار میگیرد متفاوت خواهد بود.
این موضوع علاوه بر جغرافیا در بستر زمان نیز بروز میکند. برای نمونه زمانی امپراتوران و پادشاهان اروپایی، کلاهگیس و کفش تقریبا پاشنه بلند میپوشیدند و صورت خود را در مجالس رسمی تقریبا آرایش میکردند. زیرا بر اساس معیارهای آن زمان، اینها نشانههای قدرت و اقتدار مردانه بوده است.
درک تفاوت جنس و جنسیت چه نقشی در تعاملات اجتماعی دارد؟
ارتباط میان فرهنگی را افزایش میدهد
گفتیم که افراد در جوامع مختلف تعریفهای مختلفی از دو سر طیف جنسیت دارند. این بدان معنا است که یک مرد یا زن عادی و تعریفشده در یک فرهنگ با همتای خود در فرهنگ دیگر به گونه متفاوتی هویتیابی شده است. درک این موضوع کمک میکند تا در برخوردهای میانفرهنگی درک روشنتری داشته باشیم.
برای نمونه ممکن است در یک رویداد تجاری یک زوج فرانسوی با یک زوج عرب برخورد کنند. ممکن است رابطه مردسالارانه حاکم بر زوج عرب، برای زوج فرانسوی، گونهای بیاحترامی به کرامت زنانه تلقی شود. اما اگر آن زوج از قرارداد حاکم بر رابطهشان راضی و خشنود باشند و جنسیتستیزی رخ نداده باشد، در اینجا یک عدمدرک فرهنگی رخ داده است. زیرا معیار اصلی برای سنجش کیفیت یک ارتباط، حس خشنودی و رضایت است. تا زمانی که این اصل فراهم شود، کسی نمیتواند بر اساس قراردادهای اجتماعی خود و تعریف جنسیت در جامعه خودش، دیگران را داوری کند.
همدلی فراگیرتر
البته مورد قبلی هم گونهای همدلی تلقی میشود؛ اما درک ما از تفاوت جنس و جنسیت، در درون یک فرهنگ هم نقش مهمی ایفا میکند و موجب میشود افراد همدیگر را راحتتر درک کنند. اصل اساسی در همدلی، درک دیگران و توانایی نگاه کردن از زاویه دید او به زندگی است.
اگر بدانیم جنسیت یک طیف است و اقلیتهای جنسیتی وجود دارند، دیگر افراد را بر اساس نمودهای جنسیتیشان داوری نمیکنیم. در یک جامعه که درک روشن و همدلانهای از این موضوع وجود دارد، گزارههای عجیبی مانند «مرد واقعی» و «زن واقعی» تعریف نمیشود و «انسان واقعی» اعتبار بیشتری مییابد.
یارینامه:
https://www.medicalnewstoday.com/articles/232363
https://per.euronews.com/2017/11/09/difference-between-sex-and-gender