همدلی یا نگاه به جهان از زاویه دید دیگری، یک مهارت مهم در زندگی است. همدلی، همان توانایی درک موضوعاتی فراتر از دیدگاه خودمان است. به کمک مهارت همدلی شما میتوانید متوجه شوید که شخص دیگری ممکن است چه فکر یا احساسی در مورد یک موضوع داشته باشد. برای انجام موفقیت آمیز این کار، باید درک درستی از افکار، احساسات، انگیزهها و نیات دیگران داشته باشید. شما همچنین باید اطلاعات پیشزمینهای در مورد شخص دیگر داشته باشید یا بتوانید حدسهای هوشمندانهای در مورد پیشینه او بزنید.
مثلا، اگر کودکی هستید که با کودک دیگری صحبت میکنید، ممکن است به راحتی در مورد جزئیات زیادی در جدیدترین بازی ویدیویی صحبت کنید. اما اگر کودکی هستید که با یک بزرگسال صحبت میکنید، درک این نکته مفید است که بیشتر بزرگسالان بازیهای ویدیویی زیادی انجام نمیدهند. در نتیجه ممکن است به این موضوع علاقه نداشته باشند یا نتوانند آنچه را که میگویید متوجه شوند.
با این مقدمه، قصد داریم در این مطلب به بررسی دقیق همدلی (نگاه به جهان از زاویه دید دیگری) بپردازیم. همچنین در ادامه به انواع، اشکال و اجزای همدلی و تفاوت آن با هماحساسی نیز خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید تا با هم به سراغ این مهارت زندگی برویم و بیشتر با آن آشنا شویم.
همدلی چیست؟
همدلی به زبان ساده، حالت خودآگاهی از احساسات و عواطف دیگران است. به عبارتی همدلی یک عنصر کلیدی از هوش هیجانی است: پیوند بین خود و دیگران. زیرا این گونه است که ما به عنوان یک فرد، آنچه را که دیگران تجربه میکنند، درک میکنیم. گویی خودمان آن را احساس میکنیم.
همدلی بسیار فراتر از هماحساسی است که ممکن است نوعی احساس «برای» دیگران در نظر گرفته شود. در عوض، همدلی احساس بودن «در کنار» آن شخص، از طریق قدرت تخیل است. دانیل گولمن، نویسنده کتاب هوش هیجانی، میگوید که همدلی اساسا توانایی درک احساسات دیگران است. با این حال، او همچنین خاطرنشان میکند که در سطح عمیقتر، همدلی تعریف، درک و واکنش به نگرانیها و نیازهایی است که زیربنای واکنشهای احساسی دیگران است. همدلی مهارتی است که میتوان آن را توسعه داد و مانند بیشتر مهارتهای بین فردی، همدلی (در برخی سطوح) به طور طبیعی برای اکثر مردم به وجود میآید.
مطالعات نشان دادهاند که همدلی بر هر جنبهای از زندگی ما، از جمله یادگیری ما تأثیر دارد. به گفته کاتلین کاتن، یادگیرندگان موفق، دانشآموزانی آگاه، با انگیزه و با اعتماد به نفس هستند. همچنین این دانشآموزان مهمتر از همه باید توانایی درک انگیزهها، احساسات و نگرشهای دیگران را داشته باشند که همان همدلی است. این به این دلیل است که یادگیرندگان موفق از موفقیتی که میتوانند از طریق ارتباط با دیگران کسب کنند آگاه هستند و میتوانند وقایع را از منظر دیگری درک کنند.
مطالعات نشان دادهاند که مادرانی که از نظر عاطفی برای کودکان خود حضور قاطع ولی غیرمستبدانهای دارند، معمولاً فرزندانی تربیت میکنند که محبت و همدلی بیشتری دارند. همچنین ثابت شده است که درگیر کردن کودکان (حتی خردسالان) در بحث درباره پیامدهای اعمالشان میتواند در ایجاد ذهنیت همدلانه در کودکان موثر باشد.
همچنین لازم است از اهمیت همدلی غافل نشویم. هر فردی جهان را از دیدگاه منحصر به فرد خود تجربه میکند. دو یا ۲۰۰ نفر میتوانند یک رویداد را تجربه کنند و تجربیات کاملاً متفاوتی داشته باشند. چرا مهم است که دیدگاه دیگران را درک کنیم؟ ما در انزوا زندگی نمیکنیم و هر فردی برای موفقیت یا انجام هر کاری مجبور است با دیگران درگیر باشد و کار کند.
برای کار موثر با مردم، بسیار مهم است که بتوانیم نگاه به جهان از زاویه دید دیگری را بلد باشیم. ما باید درک کنیم که شخص دیگری دنیا را چگونه میبیند تا بتوانیم با هم کار کنیم، ارتباط برقرار کنیم و همدلی و درک از خود نشان دهیم. به عنوان یک بزرگسال این انتظار میرود که به نظرات و تجربیات دیگران گوش دهید و به آنها احترام بگذارید. این یک مهارت حیاتی برای همه روابط، دوستیها و روابط حرفهای و عاشقانه است.
فرق همدلی با هماحساسی چیست؟
دیدیم که با ابراز همدلی با عزیزانتان، آنها را به دنیای درون خود دعوت میکنید. وقتی آنها میبینند که شما هم درگیریهای خود را دارید، باعث میشود که با شما احساس ارتباط کنند. این ارتباط به آنها اجازه میدهد تا به شما اعتماد کنند و احساسات خود را به اشتراک بگذارند. همدلی باعث ایجاد ارتباط و تفاهم میشود. ارتباط و درک، کسانی را که با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند تشویق میکند تا از همسالان مورد اعتماد خود کمک و حمایت دریافت کنند.
و اما اکنون بیایید به سراغ بررسی مفهوم هماحساسی برویم. فرهنگ لغت مریام وبستر هماحساسی را اینگونه تعریف میکند: «احساس این که شما به مشکلات دیگران اهمیت میدهید و برای غم، سختی و غیره آنها متاسف هستید». خیلی وقتها پیش میآید که هماحساسی یک احساس مناسب برای یک موقعیت دشوار است. با این حال، هماحساسی شما را از فردی که در حال مبارزه با مشکلات خود است جدا نگه میدارد.
حال که تعریف همدلی و هماحساسی را میدانیم بگذارید تفاوتهای آنها را مورد بحث قرار دهیم تا بتوانیم در زمان مناسب احساسات مناسب را به نمایش بگذاریم. تفاوت بین همدلی و هماحساسی در نحوه ارتباط ما با طرف مقابل است. همدلی در میزان شفقت و درک ما از یکدیگر نشان داده میشود. هماحساسی بیشتر نوعی احساس ترحم برای دیگری است. همدلی توانایی ما برای درک احساس یک نفر است در حالی که هماحساسی باعث تسکین ما در نداشتن مشکلات مشابه است.
هنگام همدلی، به طرف مقابل فضایی میدهیم تا عواطف و احساسات خود را داشته باشد. ما در مورد احساسات آنها فکر میکنیم و فضای امنی برای همه احساسات، حتی احساسات منفی فراهم میکنیم. اما هنگام هماحساسی وارد حالت حل مسئله میشویم. در این حالت در مورد اینکه فرد چه احساسی دارد و چه کاری باید انجام دهد، ایدهها و قضاوتهایی داریم. این کار نه تنها مشکلات فرد را کوچک میانگارد، بلکه احساسات او را نادیده میگیرد. با این حال، همدلی و هماحساسی مکمل یکدیگرند و هر یک در موقعیتهای مختلف، لازم هستند.
انواع همدلی
روانشناسان سه نوع همدلی را شناسایی کردهاند: همدلی شناختی، همدلی عاطفی و همدلی دلسوزانه.
همدلی شناختی، درک افکار و عواطف یک نفر به شکل بسیار منطقی است و نه احساسی. به عبارتی همدلی شناختی به همان اندازه که به احساسات مربوط میشود به افکار نیز میپردازد. این نوع همفکری با دانستن یا درک در سطح فکری تعریف میشود. همانطور که بسیاری از ما میدانیم، درک غم و اندوه با احساس غم و اندوه یکسان نیست.
همدلی عاطفی به عنوان سرایت عاطفی نیز شناخته میشود و احساس احساسات دیگران است. به طوری که شما نیز به معنای واقعی کلمه آنها را احساس میکنید. همدلی عاطفی، دقیقا همانطور که به نظر میرسد، شامل احساس مستقیم احساساتی است که شخص دیگری احساس میکند.
همدلی دلسوزانه درک احساسات یک نفر و انجام اقدامات مناسب برای کمک به اوست. در اکثر مواقع، همدلی دلسوزانه ایدهآل است. همدلی شناختی ممکن است برای محل کار یا مذاکرات مالی مناسب باشد. همدلی عاطفی ممکن است اولین پاسخ به کودکان و عزیزانمان باشد. اما همدلی دلسوزانه تعادل قدرتمندی بین این دو برقرار میکند. در واقع، حتی امروزه میتوان از آن برای نوجوانان شما که ساعتها به صورت آنلاین تکالیف مدرسه را انجام میدهند و در طول سال تحصیلی احساس خستگی میکنند استفاده شود.
اشکال و اجزای همدلی
دنیل گولمن پنج مورد از اجزای اصلی همدلی را به شرح زیر لیست کرده است:
- درک دیگران
- کمک به توسعه پتانسیل فردی دیگران
- جهتگیری در حوزه خدمت و کمک به دیگران
- شناخت افراد مختلف (دوستیابی)
- احترام قائل بودن برای دیگران
در ادامه، به توضیح هر یک از این اجزا میپردازیم.
درک دیگران
شاید این عنصر همان چیزیست که بیشتر مردم از «همدلی» میدانند. به گفتهی گلمن، این عنصر به معنای آنست که «احساسات و دیدگاههای دیگران را حس کنید و به نگرانیهایشان علاقه نشان دهید». کسانی که این کار را میکنند:
با نشانههای احساسی هماهنگ میشوند. آنها خوب گوش میدهند و همچنین به ارتباطات غیرکلامی توجه میکنند و تقریباً به طور ناخودآگاه نشانههای ظریف را دریافت میکنند. حساسیت نشان میدهند و دیدگاه دیگران را درک میکنند.
همه اینها مهارتهایی هستند که میتوان آنها را توسعه داد. اما فقط در صورتی که بخواهید این کار را انجام دهید. برخی از افراد ممکن است آنتنهای احساسی خود را خاموش کنند تا تحت تأثیر احساسات دیگران قرار نگیرند. به عنوان مثال، رسواییهای متعددی در سرویس بهداشت ملی در بریتانیا رخ داده است که در آن پرستاران و پزشکان متهم به بیتوجهی به بیماران شدهاند. احتمالا آنها آنقدر در معرض نیازهای بیماران، بدون حمایت مناسب، قرار گرفته بودند که از ترس ناتوانی در کمک کردن، همدلی خود را از بین برده بودند.
کمک به توسعه پتانسیل فردی دیگران
حمایت دیگران به معنای اقدام بر اساس نیازها و نگرانیهای آنها و کمک به آنها برای توسعه کامل پتانسیل خود است. افرادی که در این زمینه مهارت دارند معمولا:
به افراد به خاطر نقاط قوت و دستاوردهایشان پاداش میدهند و آنها را تحسین میکنند. همچنین بازخوردهای سازندهای ارائه میدهند که برای تمرکز بر چگونگی بهبود فردی طراحی شده است. این افراد برای کمک به دیگران برای توسعه کامل پتانسیل خود، راهنماییهای زیادی ارائه میدهند.
جهتگیری در حوزه خدمت و کمک به دیگران
در درجه اول با هدف موقعیتهای کاری، داشتن یک جهتگیری در زمینه خدمات به معنای اولویت دادن به نیازهای مشتریان است. این موضوع در واقع جستجوی راههایی برای بهبود رضایت و وفاداری آنهاست. افرادی که این رویکرد را دارند، برای رضایت مشتریان تلاش زیادی میکنند. آنها نیازهای مشتریان را درک میکنند و به روش خود به برآورده کردن آنها کمک میکنند. به این ترتیب، آنها میتوانند «مشاور مورد اعتماد» مشتریان باشند و یک رابطه بلندمدت بین مشتری و سازمان ایجاد کنند. این موضوع میتواند در هر صنعت و هر موقعیتی اتفاق بیفتد.
شناخت افراد مختلف (دوستیابی)
دوستیابی به معنای توانایی ایجاد و توسعه فرصتها از طریق افراد مختلف و تشخیص این است که همه ما چیزهای متفاوتی برای ارائه داریم.
احترام به افراد مختلف و دوستی با آنها به این معنا نیست که با همه دقیقاً به یک شکل رفتار میکنید. بلکه به این معناست که نحوه تعامل خود با دیگران را متناسب با نیازها و احساسات آنها تنظیم میکنید. افرادی که این مهارت را دارند به همه افراد، صرف نظر از پیشینه آنها، احترام میگذارند و به خوبی با آنها ارتباط برقرار میکنند. به عنوان یک قاعده کلی، آنها تنوع را به عنوان یک فرصت میبینند و درک میکنند که تیمهای با افراد مختلف، بسیار بهتر از تیمهایی که همگنتر هستند نتیجه میگیرند. افرادی که دوستان متفاوتی دارند، تعصب و کلیشه را نیز به چالش میکشند و فضایی ایجاد میکنند که برای همه محترمانه باشد.
احترام قائل بودن برای دیگران
بسیاری از مردم به این موضوع اهمیت نمیدهند. اما این احترام به معنای حس کردن و اهمیت به جریانهای پنهان عاطفی و روابط در یک گروه اجتماعی/سیاسی است. احترام قائل بودن برای دیگران میتواند به افراد کمک کند تا روابط سازمانی را به طور مؤثر هدایت کنند. همچنین به آنها اجازه میدهد به نتایجی برسند که ممکن است دیگران در رسیدن به آنها موفق نبوده باشند.
در نوشتارهای آینده آموزشگاه مهارتهای زندگی سپندمینو درباره روشهای آموزش همدلی به دانشآموزان بیشتر گفتوگو خواهیم کرد.
2 پاسخ