مهارت‌های اندیشیدن یا مهارت‌های تفکر چه هستند؟

مهارت های اندیشیدین یا مهارت های تفکر یا مهارت های اندیشه ورزی

مهارت‌های تفکر، مهارت‌های اندیشیدن یا مهارت‌های اندیشه‌ورزی، چه هستند و آیا ما واقعا به آنها نیاز داریم؟ اینها چه تاثیری روی کیفیت تصمیم‌های ما و در نتیجه زندگی ما دارند؟ در این نوشته قصد داریم مهارت‌های اندیشیدن را معرفی کنیم و فهرست‌وار از آنها نام ببریم. در سلسله نوشتارهای بعدی «سپندمینو» به گستردگی درباره هر کدام از مهارت‌های تفکر و همچنین نقطه مقابل آن، «خطاهای شناختی» گفتگو خواهیم کرد.

مهارت‌های تفکر یعنی چه؟

ما انسان‌ها خود را موجوداتی متفکر و اندیشه‌ورز می‌دانیم و بر همین اساس، خود را به واسطه اندیشیدنمان متفاوت از دیگر جانداران می‌پنداریم. به همین دلیل نام گونه خود را «انسان هوشمند» (homosapien) گذاشته‌ایم. اتفاقا مشکل از همینجا آغاز می‌شود. وقتی که ما چیزی را بخشی عادی از روندی فراگیر و روزمره می‌دانیم، تصورمان اینست که نیاز به کاری جدی و پیگیر ندارد. تفکر یا اندیشه هم مشمول چنین وضعیتی شده است. ما فکر می‌کنیم چون فکر می‌کنیم، پس نیازی به مهارت‌های فکر کردن نداریم! (خود این عبارت یک تمرین فکری است!)

اما مدت‌هاست که گروهی از اندیشمندان و پژوهشگران حوزه‌های فلسفه، روانشناسی و علوم شناختی دریافته‌اند که اینکه هر انسانی با توانایی اولیه تفکر پا به این جهان می‌گذارد، به این معنا نیست که آنقدر در این زمینه کارآزموده است که می‌تواند همه نیازهایش را برطرف کند. هر چه قدر جهان پیرامون ما و روابط حاکم بر سویه‌های گوناگون ما پیچیده‌تر هم می‌شود، این فاصله بین توانایی اولیه و مهارت مورد نیاز بیشتر هم می‌شود. زیرا زمانی یک کشاورز در یک روستای کوچک با ۱۰۰ خانوار، سال‌ها در روستای کوچک و زمین کوچکش و چند گاو و گوسفند و مرغ زندگی می‌کرد و روابط اقتصادی و اجتماعی محدودی داشت. اما امروز فردی که در یک شهر شلوغ زندگی می‌کند، شغلی پیچیده‌تر از کشاورزی سنتی دارد، روابطش با افراد بیشتر و در زمینه‌های مختلف از جمله شبکه‌های اجتماعی گسترده شده و در هم تنیدگی مسائل پیش رویش هم افزایش یافته است. پس با همان ذهن اولیه که با آن پا به جهان می‌گذاریم نمی‌توانیم زندگی را به پیش ببریم.

مهارت‌های اندیشیدن

در حالت پایه، تفکر یا اندیشیدن، آن فرایند ذهنی است که در زمینه عصب‌شناختی (نورولوژیک) مغز و سامانه عصبی ما رخ می‌دهد و در آن ما جهان پیرامون را می‌سنجیم، می‌شناسیم و ارزیابی می‌کنیم و در نهایت با تصمیم‌ها و واکنش‌هایمان به آن پاسخ می‌دهیم. این فرایند یک حالت پایه است. اما نیاز به پرورده شدن و ماهر شدن دارد. مانند ماهیچه‌هایمان. همه با ماهیچه‌هایی به دنیا می‌آیند. اما یک ورزشکار، ماهیچه‌هایش را ورزیده کرده است. ذهن ما هم ماهیچه‌هایی نادیدنی دارد. اگر می‌خواهیم در زندگی اجتماعی موفق شویم، باید ماهیچه‌های ذهنمان را به باشگاه مهارت‌های اندیشیدن ببریم و آنها را تقویت کنیم.

مهمترین مهارت‌های اندیشیدن کدام‌ها هستند؟

مهارت حل مساله

در زندگی روزمره ما به طور پیوسته درگیر حل مساله یا problem solving هستیم. وقتی در قوطی باز نمی‌شود آن را با آب گرم منبسط می‌کنیم. وقتی آیینه تمیز نمی‌شود، ماده شوینده‌مان را عوض می‌کنیم. وقتی زیاد در مسیر خانه در ترافیک می‌مانیم در نقشه به دنبال یک مسیر جایگزین هستیم. همه اینها فرایندهای حل مساله‌ای هست که روزانه آنها را انجام می‌دهیم. اما گاه مسائل پیچیده، در هم تنیده‌ و پرشمار می‌شوند. زندگی امروز ما چنین شرایطی دارد. ما در تماس با افراد بیشتر، در روابطی در هم تنیده، در موقعیت‌های شغلی متنوع‌تر و دینای پیرامونی پرشتاب‌تر نسبت به گذشتگانمان که زندگی بسیار ساده‌تری داشتند زندگی می‌کنیم. دنیای ما، ماشین تولید مساله و مشکل است! در نتیجه ذهن ما هم باید تبدیل به ماشین حل مساله شود. وگرنه این مسائل مانند بختک به جان کیفیت زندگیمان می‌افتند و ما را از پا درمی‌آورند. مسائلی مثل هر چیزی که در زندگی شغلی ما روی می‌دهد، هر چیزی که در روابط احساسی ما روی می‌دهد، همه مسائل در پیوند با سلامت ما و …. همه و همه تعدادی زیادی مساله کلان با شمار خیلی بیشتری ریزمساله هستند.

مهارت حل مساله یک مهارت ذهنی و فکری است که در آن طی یک فرایند، می‌کوشیم مساله را حل و برای آن راه حل پیدا کنیم. در نوشتارهایی به تفصیل درباره این مهارت و روش‌های حل مساله بیشتر گفتگو خواهیم کرد.

تفکر انتقادی یا تفکر نقادانه یا سنجشگرانه‌اندیشی

یکی از حیاتی‌ترین مهارت‌های اندیشیدن در جهان امروز، critical thinking نام دارد که در فارسی به اشکال گوناگونی همچون تفکر نقادانه، تفکر انتقادی و یا سنجشگرانه‌اندیشی برگردان و ترجمه شده است. به طور بسیار چکیده، اندیشه نقادانه، مهارتی است که در آن شما به تحلیل، پردازش، ارزیابی، راستی‌آزمایی و داوری گزاره‌ها و اطلاعات دریافتی از منابع مختلف می‌پردازید. اما چرا این مهارت در دوران ما اهمیت بسیاری پیدا کرده است؟ چون حجم تولید و انتشار اطلاعات، افزایش نیافته، بلکه منفجر شده است!

تا پیش از دوران چاپ و اختراع ماشین چاپ گوتنبرگ، انتشار اطلاعات توسط نسخه‌برداران که از معدود افراد باسواد جامعه بودند انجام می‌شد. سپس ماشین چاپ به صحنه آمد و شمار افراد باسواد هم بیشتر شد و این یعنی تولید و توزیع اطلاعات افزایش یافت. اما با پیدایش اینترنت و ورود به عصر فناوری، سویه‌های تولید و توزیع اطلاعات، وارد مقیاس‌های متفاوتی شده است. در این حجم انبوه اطلاعات، سهمی هم به اطلاعات نادرست و ساختگی، اطلاعات دروغین و فریبکارانه و اطلاعات بی‌ارزش اختصاص دارد. سنجشگرانه‌اندیشی و تفکر نقادانه مانند یک فیلتر ذهنی به ما کمک می‌کند هم اطلاعات ورودی را پالایش کنیم و هم تفکرات خودمان را با همین معیارها سنجش و ارزیابی کنیم.

تفکر خلاق یا تفکر نوآورانه یا نوآورانه‌اندیشی

ما همه دستاوردهای فناورانه جهان امروزمان را مدیون اندیشه‌ای نوآورانه هستیم که آنها را آفریده است. ما به کمک اندیشه نوآورانه یا تفکر خلاق، می‌کوشیم روش‌های تازه برای رسیدن به اهدافمان بیابیم. همه رویدادهای بزرگ زندگی گونه انسان از آغاز تا به امروز، مدیون نوآورانه‌اندیشی او بوده است. اما ذهن ما از دید تکاملی، خیلی هم رابطه خوبی برای نوآوری ندارد و ترجیح می‌دهد کارهای ثابت و تکراری بدون ریسک را انجام بدهد و این ریشه‌های تکاملی دارد. اما از سوی دیگر می‌دانیم که باید بر این گرایش درونی غلبه کنیم و با نوآورانه فکر کردن، زندگی را بهبود بدهیم. از همین رو، خلاقیت آموزش‌دادنی و تمرین‌کردنی و پروراندنی است.

مهارت های تفکر

مهارت‌های تصمیم‌گیری

اگر مهارت حل مساله را فرایند تولید راه‌حل بدانیم، مهارت تصمیم‌گیری یا decision making، مهارت انتخاب بهترین گزینه از میان آن راه حل‌ها است. به نوعی این دو مهارت در امتداد و در پیوند هم هستند. ما به کمک مهارت حل مساله و نوآورانه‌اندیشی، تعداد زیادی راه حل و سناریو تولید می‌کنیم و سپس با مهارت تصمیم‌گیری بهترین را انتخاب و اجرایی می‌کنیم.

از همینجا می‌توانیم دریابیم که مهارت‌های اندیشیدن، مانند یک شبکه عمل می‌کنند. شما با تفکر انتقادی، اطلاعات را پالایش می‌کنید، با مهارت حل مساله، راه حل تولید می‌کنید، با نوآوری، تنوع و کارایی راه حل‌ها را افزایش می‌دهید و با مهارت تصمیم‌گیری، راه حل بهینه را اجرایی می‌کنید و دوباره با سنجشگرانه‌اندیشی، نتیجه تصمیم‌هایتان را ارزیابی و به ابتدای چرخه بازمی‌گردانید تا در دور بعدی تصمیم‌ها، بهتر عمل کنید. و این چرخه اگر به درستی در ذهنمان طراحی شود، به مانند یک ماشین کار می‌کند و مدام منجر به تصمیم‌های بهتر می‌شود.

پیوند مهارت‌های تفکر و علوم شناختی

به طور چکیده شناخت یا cognition همه فرایندها و رویدادهایی است که در ذهن ما روی می‌دهد تا جهان پیرامونمان را بشناسیم و تحلیل کنیم. علوم شناختی، دانشی است میان‌رشته‌ای که درباره این فرایندها و نقطه ضعف‌های آن که به خطاهای شناختی مشهور است می‌پردازد. بخشی از مهارت‌های اندیشیدن درباره اینست که چه طور خطاهای شناختی‌مان را مدیریت کنیم. برای نمونه مهارت‌های تفکر نقادانه، در این زمینه، بیشتر نگاه به درون دارند و اندیشه‌های خودمان را به چالش می‌کشند و ما را از دچار شدن به خطاهای تاییدی و محافظه‌کاری بازمی‌دارند. یا نوآورانه‌اندیشی می‌کوشد ما را از عادت‌گرایی و تنوع‌گریزی تکاملی‌مان نجات دهد. در کتاب چگونه احمق نباشیم و درست فکر کنیم، به گستردگی درباره خطاهای شناختی گفتگو کرده‌ایم. همچنین در آینده نوشتارهای بیشتری در این باره خواهیم داشت.

 

 

 

5/5 - (1 امتیاز)

جدیدترین نوشته ها

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *