رضایتمندی شغلی میزان خوشحالی و ارضای روانی شما از کاری است که هماکنون انجام میدهید. اینکه رابطه شما با کاری که هماکنون انجام میدهید چگونه است بیانگر میزان رضایتمندی شغلی شماست و نقش کلیدی در این تصمیم مهم دارد که آیا باید شغلتان را عوض کنید یا محل کارتان را یا ذهنیت خودتان را؟ اگر هم یک مدیر یا صاحب یک کسب و کار هستید به شما کمک میکند تا شرایط کاری بهتری برای نیروهایتان فراهم کنید. برای فهمیدن بهتر آن لازم است بدانیم رضایتمندی شغلی چیست و چه برای نیروی انسانی و چه برای سازمانها چه اهمیتی دارد؟
رضایتمندی شغلی چیست؟
مفهوم رضایتمندی شغلی شباهت زیادی به تعریف ما از خوشبختی دارد. کسانی مانند جاناتان هایت (در کتاب نظریه خوشبختی)، باور دارند خوشبختی ترکیب و برآوردی است از عوامل بیرونی و نگاه درونی ما. رضایتمندی شغلی هم به عنوان یکی از زیرشاخههای مفهوم عام خوشبختی، چنین وضعیتی دارد. مجموعهای از عوامل شغلی وجود دارد که توسط کارفرما و محیطهای کاری پدید میآید. اما در سوی دیگر، نگاه ما به خودمان و آنچه از کار کردن توقع داریم، اثر ژرفی بر این دارد که آیا هر روز که به سر کار میرویم، از کارمان رضایت داریم؟ آیا وقتی که دکمه پاور رایانه را میزنیم با اشتیاق میزنیم یا از سر ناچاری؟
پژوهشگران حوزه کار، معمولا میکوشند عوامل بیرونی را رصد و دستهبندی کنند. زیرا این چیزی است که میتوانند اندازهگیری کنند و با ارزیابی عددی آن برای بهبود آن برنامهریزی کنند. اشتباه هم نیست. اما باید بدانیم که همه این عوامل بیرونی در آیینه ارزشها، نگرشها و نگاه درونی افراد معنا مییابد.
بسترهای کلی رضایتمندی شغلی
رضایتمندی شغلی یک مفهوم غیرقابل اندازهگیری و یک واکنش و احساس روانی به کاری است که یک فرد به طور پیوسته در حال انجام آن است. اما کارفرمایان دریافتهاند که باید آن را بهبود دهند و تلاش کردهاند تا این احساس رضایت را به صورت عددی درآورده و یا دست کم آن را به گونهای مستندسازی و ارزیابی کنند.
همانگونه که گفتیم مفهوم رضایتمندی شغلی بسیار وابسته به فرد، ویژگیهای فردی و ذهنیت هر کس است. از همین رو ممکن است یک راهبرد، منجر به افزایش رضایتمندی شغلی کارمند ۱ و نارضایتی کارمند ۲ شود.
رضایتمندی شغلی را معمولا در چند بستر شغلی ارزیابی کرده و سپس آنها را به عوامل ریزتر خرد میکنند:
۱: مزایا، آوردههای شغلی و دستمزدهای رقابتی، به گونهای که کارکنان کیفیت و رفاه مناسب در زندگی را تجربه کنند.
۲: محیط کار و فرهنگ سازمانی
۳: اعضای تیم، مدیران و کسانی که هر نیروی انسانی با آنها در ارتباط است.
۴: تاثیر شغل بر زندگی شخصی و هماهنگی روند پیشرفت شغلی با روند رشد شخصی هر نیروی انسانی
۵: سامانه انگیزشی، پاداش و تشویق منظم از سوی سازمان و مدیریت.
۶: طبیعت درگیرکننده و چالشگر شغل به گونهای که نیروی انسانی را به نقطههای بالاتری سوق دهد.
۷: امکانات رفاهی و آسانگر شغلی مانند فاصله کم خانه تا محل کار، فراهم بودن ابزارها و فناوریهای مورد نیاز، ساعتهای کاری شناور و منعطف. (منبع)
عوامل سنجشگر رضایتمندی شغلی
نه تنها افراد با هم تفاوت دارند محیطهای کاری هم متنوع هستند. در نتیجه آنچه که در یک محیط صنعتی رضایتمندی شغلی ایجاد میکند تا آنچه که در یک شرکت برنامهنویسی همین احساس را ایجاد میکند تفاوت دارد. با این وجود محورهای اصلی وجود دارد که به یاری آنها میتوان تصویر نسبتا شفافی از رضایتمندی شغلی نیروی انسانی در یک مجموعه را بیابید:
۱: آیا سازمان به کارکنانش اهمیت میدهد؟
اینکه مدیریت یک سازمان به کارکنانش اهمیت میدهد را باید بتواند به طور ساختارمند به آنان منتقل هم بکند و گرنه مانند اینست که به کسی علاقه دارید ولی احساستان را به او نمیگویید! بیان اهمیت قائل شدن یک سازمان به نیروی انسانیاش میتواند از راه هدیه و جایزه، نامه، تماسهای رسمی یا غیررسمی، پرداختهای انگیزشی و روشهای دیگر ارتباطی باشد. یعنی اینکه شما به عنوان نیروی انسانی یک سازمان احساس کنید برای مدیرتان اهمیت دارید.
۲: آیا محیط کاری، فضایی برای دنبال کردن علایق و تفریحهای شخصی دارد؟
همه ما بخش بزرگی از زمانمان را در محیط کارمان سپری میکنیم. اما یکی از عوامل رضایتمندی شغلی اینست که کارکنان بخشی از زمانشان را بتوانند به علایق و تفریحات شخصیشان بپردازند. مثلا در زمینه موضوع مورد علاقهشان مطالعه و حتی کار کنند، بازی کنند و استراحت کنند.
۳: ارتقای شغلی با زمانبندی مناسب و واقعبینانه رخ میدهد؟
شما به عنوان یک نیروی انسانی که در یک سازمان مشغول به کار هستید، تصویری از رشد فردی و پیشرفت جایگاهی را برای خود متصور هستید. اگر این پیشرفت جایگاهی از دید مسئولیت و البته مزایای پیرامونی محقق نشود، رضایتمندی شغلی شما پایین میآید و احتمالا به فکر تغییر محل کارتان میافتید.
۴: آیا در سازمان فرهنگ سازمانی بازخورد دو سویه وجود دارد؟
یک نیروی انسانی نیاز دارد تا درباره روش کارش بازخورد بگیرد تا متوجه بشود عملکردش مناسب و هماهنگ با نیازهای سازمان هست یا نه. البته معمولا این بازخورد (البته با کیفیت و روشهای متفاوت) داده میشود. اما مشکل معمولا سوی دوم بازخورد، یعنی از سمت نیروی انسانی به مدیریت سازمان است. یعنی آیا سازمان شنونده نقدها و پیشنهادهای کارکنانش هست؟ فرهنگ سازمانی بازخورد دو سویه اهمیت زیادی در پیدایش رضایتمندی شغلی دارد.
۵: آیا شما در محیط کار احساس احترام از سوی دیگران دارید؟
برای انسانها احترام اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا بیانگر جایگاه ما در جامعه و گروه است. وقتی حس احترام (که البته یک تلقی شخصی است) توسط نیروی انسانی وجود نداشته باشد، انسان به صورت ناخودآگاه احساس ناامنی میکند و همین رضایتمندی شغلی را کم میکند. این احترام در چند سطح گوناگون میتواند دیده شود؛ در ارتباط مدیر مستقیم و اعضای گروه، ارتباط و نوع برخورد اعضای یک تیم با هم و فرهنگ سازمانی کلی.
۶: آیا تعادل بین کار و زندگی وجود دارد؟
همانگونه که در کتاب شغل دوست داشتنی دربارهاش گفتگو کردهایم، نقطه ایدهآل زندگی اینست که کار ما با زندگیمان ادغام شده و از یک جنس باشد. اما جدا از اینکه رسیدن به این نقطه ایدهآل کی محقق میشود، تعادل بهرهوری و تندرستی و همچنین متقارن بودن چرخ زندگی، (پرداختن به خانواده، روابط فردی، توسعه فردی و روانی و دیگر سویههای زندگی) اهمیت زیادی در رضایتمندی شغلی دارد.
۷: رابطه شما با رئیستان چه طور است؟
احتمالا این جمله را شنیدهاید که آدمها شغلشان را عوض نمیکنند، رئیسشان را عوض میکنند! ارتباط بین مدیر مستقیم و نیروی انسانی و کیفیت این ارتباط از معیارهای کلیدی و معمولا پنهان در رضایت مندی شغلی نیروی انسانی است. یعنی در نقطه پایانی پیوند یک فرد و سازمان، باز هم همان پیوندهای انسانی و روانشناسی ارتباطی میان انسانها تعیین کننده است.
۸: آیا برخورد سازمان منصفانه و بدون تبعیض است؟
اگر احساس کنیم که سازمانی در آن کار میکنیم نسبت به ما حتی به بقیه (بر اساس جنسیت، دین، گرایشهای سیاسی، ارتباط، سابقه، توانخواهی و هر چیز تفکیککننده دیگر) تبعیض روا میدارد، این احساس منفی و عمیقی روی رضایتمندی شغلی ما خواهد داشت.
۹: آیا میتوانید خلاقیت خود را در کارتان بروز دهید؟
یکی از روشهایی که افراد میتوانند موثر بودن را در کارشان ببینند و به این ترتیب حس کنند که شغل معنادار دارند، اینست که بتوانند نوآوری کنند و در روند کار بهبودی ایجاد کنند. برای بسیاری از افراد، اینکه یک ماشین انجام دهنده روندهای تکراری نباشد، اهمیت زیادی دارد. سازمانها با باز کردن فضای بروز خلاقیتهای فردی هم میتوانند حس مثبت کارکنانشان را بیشتر کنند و بهرهوری و خروجی را در اثر همین نوآوریها رشد دهند.
۱۰: آیا احساس امنیت شغلی دارید؟
ناامنی شغلی توسط عوامل مختلفی تولید میشود. رشد و دگرگونیهای سریع فناوری در دوران معاصر، بیثباتیهای اقتصادی، آسیبپذیری مدیریتی سازمانها و تهدید جایگاه شغلی تنها شماری از مهمترین عواملی هستند که موجب شوند فرد فکر کند در حال از دست دادن کارش است. برخی از این عوامل کلان و برونزا و برخی درونزا و فردی هستند. مثلا سازمانها با آموزش میتوانند نیروهایشان را به روز نگه دارند و با تعریف استانداردهایی روند ادامه همکاری با آنان را شفافسازی کنند.
رضایت مندی شغلی برای کارمند مهم است یا کارفرما؟
رضایتمندی شغلی هم برای نیروی انسانی و هم کارفرما مهم است. هر چند گاهی هر دو طرف به آن بیتوجه هستند! رضایتمندی شغلی آن چیزی است که موجب میشود شما با انگیزه و با بهرهوری بیشتری کار کنید و به دنبال تعویض کارتان یا سازمانتان نیفتید. همه اینها برای کارفرما و مدیر سازمان هم مهم است. جذب و آموزش نیروی انسانی تازه، هزینهبر و زمانبر است. یک نیروی انسانی بیانگیزه که از کارش راضی نیست، بهرهوری پایینی دارد و به قول معروف، «دل به کار نمیدهد.» از همین رو هر دو سوی عرضه و تقاضا در بازار کار، باید به عنصر رضایتمندی شغلی توجه داشته باشند.
هر چند گاه یک نیروی انسانی به دلیل حفظ دایره امن خود، ناتوانی در ریسکپذیری و یا عدم شناخت واقعی خود، ترجیح میدهد درون قابلمه آب کنونی بماند و به تدریج پخته شود. یکی از مهمترین کارهایی که ما در سپندمینو و در بخش مشاوره شغلی «شغل دوست داشتنی» انجام میدهیم، کمک به شما برای فهمیدن اینست که استعداد و علاقهتان چیست و چگونه به سمت شغل ایده آلتان حرکت کنید.
اگر بخواهیم به طور چکیده جمعبندی کنیم که چرا رضایت مندی شغلی برای دو طرف عرضه و تقاضای بازار کار مهم است باید اینچنین بگوییم:
الف: برای شما به عنوان نیروی انسانی
الف-۱: عمر کوتاه است: زندگی کوتاهتر از آن است که عمرمان را صرف کاری کنیم که در آن احساس رضایتمندی و خشنودی نداریم. حال اینکه ریشه این نارضایتی چیست خود جای بحث دارد که در نوشتار دیگری دقیقتر بدان میپردازیم.
الف-۲: کار ناخوشایند مضر است: کاری که شما در آن احساس رضایت مندی نداشته باشید، به طور عمیقی بر تندرستی و دیگر سویههای کیفیت زندگی شما اثر منفی دارد. پس اگر خودتان را دوست دارید کاری را بیابید که دوستش دارید.
ب: برای شما به عنوان کارفرما و مدیر
ب-۱: کارکنان راضی، مشتریان راضی پدید میآورند: در همه مشاغل و صنایع، حتی آنهایی که نیروی انسانی به طور مستقیم با مشتریان رو در رو نیست، رابطه مستقیمی بین رضایتمندی شغلی نیروی انسانی و رضایتمندی مشتریان ثبت شده است.
ب-۲: رضایتمندی شغلی از خروج نیروی انسانی باکیفیت جلوگیری میکند: اگر رضایتمندی شغلی کارکنان بالا باشد، نیروهای انسانی باتجربه و باکیفیت از مجموعه خارج نمیشوند.
ب-۳: کارکنان راضی، نیروهای جدید باکیفیت را جذب میکنند: اگر کارمنان راضی و خشنود باشند، در صورت نیاز به یک نیروی انسانی، آنها دوستان و متخصصان باکیفیتی که در شبکه کاری خود را دارند به شرکت میآورند و موجب افزایش کیفیت سازمان میشوند.
ب-۴: بهرهوری نیروی انسانی راضی بالاتر است: نیروی انسانی که راضی باشد هم خود بهرهوری بالاتری دارد و هم کمک میکند سازمان شما بهرهورتر باشد.
ب-۵: رضایتمندی شغلی کارکنان در بلندمدت، موجب کاهش هزینههای مدیریت نیروی انسانی میشود: اگر کارنان شما راضی باشند، کمتر از شرکت شما میروند و کل فرایندهای HR شما کاهش مییابد.
در نوشتار دیگری در بخش شغل و کار وبسایت سپند مینو، درباره این گفتگو کردهایم که چگونه رضایت شغلی را اندازه بگیریم و بر اساس آن چگونه تصمیم بگیریم.
3 پاسخ
درود
من کتاب شما ( شغل دوست داشتنی) را گرفتم. آزمون من کی هستم اش را پاسخ دادم ولی چند تا از پرسش هاش با گفته شما ک ما تنها و تنها مسؤول خودمان هستیم، هماهنگی ندارد.
پرسش های
اگر میتوانستم چیزهایی را در دنیای پیرامون ام تغییر بدهم آن چه چیزهایی بود؟
اگر به من اختیار تام و امکانات داده میشد تا یک ماموریت کلیدی در دنیای پیرامونم انجام بدهم آن چه بود؟ ک خودتون در کتاب ساخت یه دستگاه آب یرین کن برای یه روستا را مثال زدین
اگر همین فردا ثروتی بی پایان ب من داده شود ک نیاز ب کار نداشته باشم، عمر خود را برای چه کاری صرف میکردم؟
این پرسش ها نیازمند توجه و اهمیت دادن ب غیر از خود و احساس مسولیت و کار کردن برای غیر از خود است. دستکم برداشت ام ازشون، اینه.
و یا شما گفتید هیچ کس نمیتونه فلان آداب و رسوم یا جشن را زنده نگه داره و اگر مثلا من هدفم این باشه،. اشتباه رفتم، با این پرسش ها مغایرت نداره؟
درود و روزتون خوش و سپاس از توجهتون.
همه ما بخشی از جامعه هستیم و بخشی از هویت ما در پیوند با دنیای پیرامون تعریف میشه. در نتیجه مفهوم مسئولیت اجتماعی بخشی از وجود هر کسیه و کسی که هیچ احساسی نسبت به جامعه پیرامونش نداشته باشه، احتمالا دچار اشکالی از جامعهستیزیه. اما نکته اساسی اینه که اون دغدغه اجتماعی باید در پیوند با دغدغه و نیاز درونی یک فرد باشه تا بتونه تبدیل به شغل فرد بشه. یعنی اگه شما واقعا دلتون بخواد که یک آیین کهن رو زنده نگه دارید، این میتونه براتون یک ماموریت توی زندگی باشه. ولی اگه این کار رو برای خواست یا خوشحالی بقیه انجام بدید، دیگه منشا و سرچشمه درونی نداره. امیدوارم توضیحم تونسته باشه کمک کنه.